حجاب و
حجاب در کلام رهبری
بشنو از چادر که در توصیف زن
بشنو از چادر که در توصیف زن /
تار و پودش با تو می گوید سخن /
در کــلاس حـــفظ تقوا و شـرف /
دختران درّند و چــادر چون صــدف /
بهترین سرمایه زن چادر است /
زانکـه زن را زیـنت زن چـادر است /
حـفظ چـــادر در سـرای اقــتدار /
دخــــتران را هـست تــاج افـــتخار /
حفظ چادر حفظ دین و مذهب است /
شـــیوه زهـــرا و درس زینب است /
حفظ چادر سدّ فحشا می شود /
رو ســفیدی نــزد زهــرا می شود /
حفظ چادر چاره ساز کارهاست /
حــافظ گــل از هـجوم خـارهاست /
خواهرم چادر برایت زینت است /
بهترین گوهر حجاب یک زن است
عید غدیر
پیشا پیش عید غدیر را به همه خواهران طلبه تبریک عرض می کنم
عید غدیر
پیشا پیش عید غدیر را به همه خواهران طلبه تبریک عرض می کنم
عدم اجابت دعا، به خاطر وجود حجابها
عدم اجابت دعا، به خاطر وجود حجابها
بحث دیگری که در اینجا مطرح میشود، بحث حُجُب و موانع دعا است. ممکن است من با شما صحبت کنم، شما هم با من صحبت کنید، اما به تعبیر ساده ممکن است مانعی در کار باشد که موجب شود شما سخنان من را نشنوید یا به آن اعتنا نکنید ـکه این اعتنا نکردن هم، مثل نشنیدن استـ و برعکس ممکن است شما بگویید و من نشنوم. اگر اینطور باشد، این سخن گفتنها و این ردّ و بدل کردنها، بیفایده است. آیا اینطور نیست؟ چه زمانی این گفتوگوها فایده دارد؟ آن زمانی که شما حرف من را بشنوید و به خواستههای من اعتنا کنید و همچنین برعکس.
لذا من عرض کردم که ندا، دعا و مناجات، همه اینها دو طرفه است و ممکن است گاهی اوقات چیزی مانع از این رابطه دو طرفه شود.
گناه، حجاب دعا
یک وقت هست که یک سنخ از اعمال، حجاب میشوند برای اجابت دعا؛ مثل گناه. یعنی معصیتهایی که از ناحیه اعضا و جوارح من و شما صادر میشود، مانع اجابت دعا است. لذا گفتیم که «اطاعت» با «اجابت» رابطه دارد؛ اگر مطیع خدا شدی، آنجا است که خداوند هم درخواست تو را اعتنا میکند و میپذیرد. از آن طرف، معصیت مانع اجابت دعا میشود. این مربوط به اعضا و جوارح من و شما است. اگر دروغ بگویی، غیبت کنی، مال مردم را بخوری و امثال این محرمات را انجام دهی، اینها مانع اجابت دعا است. میبینی چرا وقتی میگویم: «خدا! خدا! خدا!» خدا اصلاً به من اعتنا نمیکند؛ چون این گناهان مانع اجابت دعاهای من است.
10 نکته کلیدی در برخورد با نامحرم
10 نکته کلیدی در برخورد با نامحرم
روابط دو جنس مخالف در آیات روایات و سیره بزرگان دین بسیار روشن است. آنچه مهم است؛ سوال از خود و جامعه اسلامی است؛ تا چه اندازه دیندار بوده ایم؟ تا چه اندازه سبک زندگی خود را همانند سبک زندگی بزرگان دین، تنظیم نموده ایم؟
سخن گفتن با نامحرم نیز از جمله مواردی است که می تواند زمینه برخی انحرافات جنسی را در بین افراد فراهم کند. از سوی دیگر، گاه صحبت کردن با جنس مخالف اجتناب ناپذیر می شود. از این رو، لازم است با رعایت مواردی که در پی می آید، آثار منفی اینگونه گفتگوها به حداقل برسد.
* به کارگیری محتوای پسندیده
از آداب اسلامی در گفتگو با نامحرم آن است که از محتوای پسندیده در مکالمات استفاده و از به کارگیری مطالب مرتبط با تمایلات غریزی اجتناب شود.
در داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم آمده است که زلیخا و زنان مصر باب مراوده را با یوسف گشودند. آن حضرت که متوجه خطر این مراوده و بیان سخنان تحریک آمیز شد، از خداوند اینگونه مدد خواست: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنی إِلَیهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَکنْ مِنَ الْجاهِلینَ؛[10] گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن می خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، بسوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!»
از این آیه استفاده می شود که طرح چنین مطالبی در گفتگو با نامحرم تا آنجا خطرناک است که یوسف علیه السلام نیز با آن مقام طهارت و قداست، از آن بیمناک بوده و حاضر می شود با رفتن به زندان، خود را از چنین موقعیتی خلاصی بخشد.
* پرهیز از شوخی با نامحرم
شوخی کردن با نامحرم، حریم میان آنها را کم رنگ نموده و احتمال وقوع گناه را در بین آنان تقویت می کند، اولیای دین افراد را از مزاح با نامحرم برحذر داشته اند.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نقل شده است که فرمود: «مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا- حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛[11] کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به ازای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس می شود. ابابصیر، از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ -أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ- فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُد؛[12] کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟- از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم- حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن.»
* پرهیز از فروتنی در گفتگو
علاوه بر آنکه لازم است محتوای مطالبی که بین دو جنس مبادله می شود، پسندیده باشد، همچنین ضرورت دارد که افراد لحن کلام خود را به گونه ای قرار دهند که از ایجاد هر گونه تحریک، تطمیع و وسوسه در مخاطب جلوگیری شود.
خداوند متعال به همسران پیامبر می فرماید: «یا نِساءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفا؛[13] ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.»
* اختصار و اکتفا به حد ضرورت
حضرت موسی علیه السلام از مصر خارج شد و به مدین رسید، جمعی از مردان را مشاهده کرد که دور چاه آبی حلقه زده و برای دام های خود، از آن آب می کشند. کمی دورتر دو زن را مشاهده کرد که تنها از گوسفندانشان مراقبت می کردند.
حضرت موسی علیه السلام که از رفتار آنان تعجب کرده بود، پرسید: «ما خَطْبُکما؛ کار شما چیست؟» (چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟!) آنان پاسخ دادند: «لا نَسْقی حَتَّی یصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیخٌ کبیرٌ»[14] ما آنها را آب نمی دهیم تا چوپان ها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.) روشن است که این مکالمه در نهایت ایجاز صورت گرفته و هیچ کلام زایدی مطرح نشده است. حتی هنگامی که آن حضرت گوسفندان آنان را سیراب کرد، بدون گفتن کلمه ای از آنان فاصله گرفت و به جایگاه خویش بازگشت «فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّل»[15] موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد. این امر نشان می دهد که رعایت اختصار و میزان ضرورت، از شاخص های گفتگوی مطلوب با نامحرم است.
* موقعیت حضور
فضا و موقعیت حضور دو جنس مخالف نیز در جهت سلامت یا فساد رابطه تأثیرگذار است. از این رو، در منابع اسلامی موارد زیر مورد تأکید قرار گرفته است. پرهیز از خلوت کردن با نامحرم فضای حضور نامحرمان نباید به گونه ای خلوت باشد که امکان ورود سایر افراد در آن وجود نداشته باشد، چرا که خلوت گزینی با جنس مخالف، موقعیت را برای تحقق گناه فراهم می سازد.
محمد طیار از یاران امام صادق علیه السلام می گوید وارد مدینه شدم، چون برای مدتی می خواستم در آنجا سکونت کنم، دنبال منزلی برای اجاره می گشتم. خانه ای پیدا کردم که دارای دو اتاق بود که با یک در از یکدیگر جدا شده بودند. یکی از اتاق ها در اختیار زنی جوان بود. به دلیل آنکه این دو اتاق به یکدیگر راه داشتند، از اجاره آن منصرف شدم و صلاح ندیدم در منزلی که زنی جوان زندگی می کند، خانه بگیریم. اما آن زن گفت اگر شما این اتاق را اجاره کنی من در را می بندم. من نیز به این شرط پذیرفتم. اما بعد از سکونت، آن زن به بهانه اینکه می خواهد از نسیم هوا استفاده کند در اتاق را باز می گذاشت. در برابر درخواست اکید من برای بستن در مقاومت کرد و حاضر به این کار نشد. به محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و ماجرا را با ایشان در میان گذاشتم. آن حضرت فرمود: «تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَهَ إِذَا خُلِّیا فِی بَیتٍ کانَ ثَالِثُهُمَا الشَّیطَان؛[16] از آنجا به جای دیگر برو؛ زیرا هیچ مرد و زنی در مکانی خلوت نکنند مگر آنکه شیطان سومی آنها باشد.»
* رعایت حریم نسبت به جنس مخالف
سبک زندگی اسلامی در معاشرت با جنس مخالف حاکی از آن است که رعایت حریم و گونه ای فاصله تا حد زیادی سلامت ارتباط را تامین می کند. خداوند متعال این حقیقت را به یاران پیامبر گوشزد کرده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا… وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهِن؛[17] و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است.» نکته مهم این آیه آن است که خداوند یاران مؤمن و همسران پیامبر را که از نعمت همسری رسول خدا برخوردارند، به رعایت حریم توصیه می کند.
بر این اساس، رعایت حریم از سوی افراد مجرد، جوان و ضعیف الایمان، ضرورت ویژه ای می یابد. حریم نگه داشتن زن در برابر مردان نامحرم، ابزاری است که زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مردان می تواند از آن استفاده کند.
* پوشش و آرایش
نحوه پوشش و آرایش در برابر جنس مخالف نیز عاملی مؤثر در کیفیت مطلوب یا نامطلوب رابطه محسوب می شود. در منابع اسلامی توصیه های متعددی در زمینه پوشش و آرایش به چشم می خورد.
* رعایت حجاب کامل
با اینکه رعایت پوشش صحیح مرد و زن، از مصادیق سبک زندگی اسلامی به شمار می رود، اما به لحاظ جذابیت ویژه زنان، بر مراعات پوشش کامل از سوی آنان تأکید شده است.
خداوند متعال در آیه زیر فلسفه این حکم را بیان کرده است: «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِک أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَین؛[18] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسری های بلند] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.»
از این آیه استفاده می شود که زنان مسلمان با رعایت حجاب صحیح شناسایی می شوند و مورد آزار و اذیت قرار نخواهند گرفت. این آیه همچنین بر لزوم حجاب کامل دلالت دارد، چنانچه خداوند نمی فرماید از جلباب استفاده کنید، بلکه می فرماید جلباب های خود را بر خویش فرو افکنید. یعنی زنان از پوشش جلباب به شکل صحیح استفاده نمی کرده اند و بخشی از مو یا بدن آنان نمایان می شده است، و طبق این آیه موظف شدند که بدن و موی خود را به نحو کامل بپوشانند. این نکته از آیه 31 سوره نور نیز استفاده می شود: «وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِن..؛ و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود).»
* پرهیز از آرایش
آرایش کردن از آن رو که مانند برج جلب توجه می کند، در قرآن «تبرج» نامیده شده و زنان از آن نهی شده اند: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیهِ الْأُولی؛[19] و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.» نکته جالب توجه این آیه آن است که تبرج به گونه ای با جاهلیت مرتبط شده و این نشانگر آن است که خودنمایی رفتاری جاهلانه است. ممکن است دلیل جاهلانه شمرده شدن این رفتار آن باشد که فرد با جلوه گری سعی در مطرح ساختن خود دارد، حال آنکه خودنمایی تنها زمینه را برای سوء استفاده کنندگان فراهم می سازد، بدون آنکه نتیجه مطلوبی برای خویش به دنبال داشته باشد. البته خودنمایی از مفهومی وسیع برخوردار بوده و شامل هر رفتار جلب توجه کننده ای همچون آرایش چهره و دست ها، عطر زدن، پوشیدن کفش و لباس با رنگ یا مدل تحریک برانگیز و امثال آن می شود.
* تماس بدنی
به دلیل جنبه تحریک کنندگی تماس بدنی، هرگونه لمس جسمانی نامحرم ممنوع شده است. به عنوان نمونه، به چند روایت در این خصوص اشاره می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَنْ صَافَحَ امْرَأَهً حَرَاماً جَاءَ یوْمَ الْقِیامَهِ مَغْلُولًا- ثُمَّ یؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّار؛[20] کسی که با زنی نامحرم دست دهد، در روز قیامت با غل و زنجیر آورده و دستور داده می شود که به دوزخ افکنده شود.» در خصوص در آغوش گرفتن نامحرم نیز فرمودند: «مَنِ الْتَزَمَ امْرَأَهً حَرَاماً قُرِنَ فِی سِلْسِلَهِ نَارٍ مَعَ شَیطَانٍ- فَیقْذَفَانِ فِی النَّار،[21] هر کس زن نامحرمی را در آغوش گیرد، به وسیله زنجیری آتشین، با شیطانی قرین گشته و هر دو در آتش فرو می افتند.
روابط دو جنس مخالف در آیات روایات و سیره بزرگان دین بسیار روشن است. آنچه مهم است؛ سوال از خود و جامعه اسلامی است؛ تا چه اندازه دیندار بوده ایم؟ تا چه اندازه سبک زندگی خود را همانند سبک زندگی بزرگان دین، تنظیم نموده ایم؟ در جواب این گونه سوالات؛ نیاز به بررسی مسئله حجاب و پوشش و شیوه مناسب برخورد با بد حجابی است.
امام زمان (عج) مرا صدا زد و چادری شدم
من یک خانواده مذهبی دارم، اما خودم از اون دخترهای بدحجاب بودم. از پوششم راضی نبودند، خیلی بهم تذکر میدادند (البته اصلاً منظورشان چادر نبود) اما من وقتی با اون حالت بدحجاب بیرون میرفتم و همه نگاهم میکردند، اصلاً احساس بدی بهم دست نمیداد…
نمیدونم چی شد که در هفده سالگی، یک روز که با یکی از دوستان بدحجاب خودم رفته بودم بیرون، متوجه نگاههای بد و هوسآلود مردم به او شدم و اون لحظه، از خودم بدم اومد.
نمیدونم چرا این اتفاق افتاد، شاید به خاطر نماز خواندنهای مرتبم در حال حاضر بود. قبلاً هم نماز میخواندم، اما گاهی، کاهلی و سستی میکردم؛ ولی مدتی بود که مرتب نمازم را میخواندم. همین موضوع با چند مسئله دیگه، شاید ایمانم را بالا برد که متوجه بد بودن آن نگاهها شدم. در هر حال، دیگه تصمیم گرفتم با حجاب باشم.
اولش چادر سرم نمیکردم، اما حجابم را کامل رعایت میکردم. یواش یواش با خدا صمیمیتر شدم. این صمیمیت، آنقدر ادامه یافت تا اینکه عاشقش شدم. یواش یواش پیش خودم فکر میکردم که چه زشته، کسی که عاشق خداست، بدون چادر باشه. راستش حتی بدون چادر و با حجاب کامل، باز نگاه مردم دنبالم بود. خیلی عذاب میکشیدم. بین دو راهی مونده بودم.
در اون زمان، خواهرم که چهار سال از من کوچکتر بود، تمایل نشون میداد که چادر سرش کنه و من نیز با دیدن او، اشتیاقم بیشتر میشد؛ اما یک سری چیزها را بهانه میکردم، مثل مشکلات چادر سر کردن، مثل پوشیدن لباس زمستانی؛ چون ما در منطقه سردسیر زندگی میکنیم و بعضی مشکلات مشابه. از آن طرف، احساس میکردم با چادر، آدم یک منزلت دیگری دارد؛ پاکترست. برای همین، به خاطر عشقی که به خدا داشتم، احساس کردم باید کاملترین حجاب را انتخاب کنم. در نهایت تصمیمم را گرفتم که با تمام این مشکلات مقابله کرده و چادر سرم کنم.
اولش چادر سرم نمیکردم، اما حجابم را کامل رعایت میکردم. یواش یواش با خدا صمیمیتر شدم. این صمیمیت، آنقدر ادامه یافت تا اینکه عاشقش شدم. یواش یواش پیش خودم فکر میکردم که چه زشته، کسی که عاشق خداست، بدون چادر باشه.
یک روز که به مراسم نیمه شعبان رفته بودیم، توی دلم به آقا گفتم: «آقا، اگه من لایق همراهی شما هستم، کاری کن که اسمم توی قرعهکشی جشن در بیاد، (اسم منی که تا حالا از هیچ جا برام جایزه در نیومده!) البته فکر نکنید جایزه خاصی بود و به خاطر جایزه گفتم! نه، جایزهاش فقط یک دست لیوان بود! فقط به این خاطر گفتم که یک جوری آقا متوجهم کنه که تو هم بیا، میتونی.
باور کردنی نبود، درست تو همون نفرات اول، من هم بودم. دیوونه شدم، گریه کردم، فهمیدم که آقا من رو صدا زد… فرداش با مادرم و خواهرم رفتیم بازار و چادر خریدیم، هم من و هم خواهرم. از اون وقت، یک سال و نیم میگذره و من، هر روز بیشتر از دیروز عاشق چادرم و حیا و وقارم میشدم. اصلاً با چادر، انگار از چشمهای هوسآلود دور هستی، انگار اصلاً نمیبیننت. وای که چه حس خوبی داره که نبیننت، که به جاش، خدا و آقا صاحب الزمان (عج) با لبخند رضایت نگاهت کنن. من این رو با هیچ چیزی توی دنیا عوض نمیکنم، با هیچ چیزی…
اولین روز چادری شدنم، با اینکه تحول بزرگی بود و احساس میکردم که همه من را نگاه میکنند، اما خیلی شیرین بود. احساس خیلی زیبایی داشتم، احساس میکردم عشقم و ایمانم به خدای مهربونم بیشتر شد. تا حالا اینها را به هیچکسی نگفته بودم، اما اینجا گفتم، تا شاید یکی با خواندنش، چادر را انتخاب کنه؛ ان شاء الله…
تبیان